کوروش کجایی که ببینی پسرای سرزمینت چه ... شدن

و اگر تو‌
درون قلب من نبودی
پس این همه تکاپو برای چیست؟!
این همه تپش برای کیست؟
و اگر تو
درون قلب من نبودی
پس من برای چه مینویسم!؟
من برای چه زنده ام؟!
و من به چه امیدی در انتظار فردایم؟
تو تمام انگیزه ی من
و تمام ذوق من برای آمدن فردایی!

همیشه براے ماندن "دلیل"هست،
برای رفتن بهانه....

برای خواستن"نیاز"هست و
براے رد ڪردن "مصلحت"...

برای داشتن "فضا"هست
براے نداشتن "تفصیر"...

اینکه سوار بر ڪدام ڪوپه ے این قطار شوی......
به "ماندن"و"خواستن"و"عشق داشتنت"برمیگردد.....
وگرنه جهان پر است از "بهانه"و "مصلحت".....

ســودای #دلنـشینِ نخـستین و آخـرین
عمرم گذشت و باز توام در سری هنوز

ای ‌#نازنیـن درخــت نـخستین گناه من
از میــوه‌ هاى #وسـوسه بارآوری هنوز!

هر که با احساس باشد

"قفس
دل من است
و دلتنڪَے
پرنده اےست
ڪه پر نمےڪشد از اين قفس...!"

.
دلا نزد کســی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تــر دارد

در این بازار عطــاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکـــر دارد

#مولانا

عشق
نه مجنون میشناسد
نه لیلا را …
عشق
ماندن میفهمد و وفارا …!

بپرس دوستم داری؟
بگذار بگویم من؟ شما را؟
به جا نمی آورم!
ولی... شما چقدر زیبایید!
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟
لبخند بزن، بگو با کمال میل
بیا دوباره برای اولین بار ببینمت!
در همان دیدار دلت را ببرم
بگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم!
باز هم عاشقت شوم...

چقدر پریشان است ؛

زنی که هر روز موهایش را پشت

سرش جمع میکند و

نمیگذارد که باد تنهاییش را

میان مردم پخش کند